محدثه بانو یکی یکدونه ی مامان و بابا،دختر دوست داشتنی مامحدثه بانو یکی یکدونه ی مامان و بابا،دختر دوست داشتنی ما، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
عاشقانه های ناب ماعاشقانه های ناب ما، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات دختر کوچولوی مامان راضی وباباعلی

زایمان زودتر از موعد

  سلام خانوم گلم سلام هستی  من . چقدر امشب حرف نگفته دارم باهات . باورم نمیشه که فردا این موقع به جای اینکه تو دلم باشی توی بغلمی .   بالاخره لحظه ی دیدار فرا رسید . وای خدا باورش خیلی سخته . خدایا تو این لحظات آخر ما را تنها نگذار. امروز تکونات خیلی کم شده بود . هر چی فشارمم میگرفتم بالای 13 بود اخه مشکل دفع پروتئین هم تو این هفته  شروع شده بود منم رفتم پیش دکتر واونم تشخیص داد که فردا بیا واسه زایمان . البته یه نوار قلب ازت گرفت و گفت خوبه اما اگه تکوناش کمه امشب بستری شو ولی من هنوز کار داشتم و میخواستم دوش بگیرم به همین دلیل با توکل بر خدا اومدم خونه تا صب زود با خاله زهره وبابایی بریم بیمارستان. &nb...
20 بهمن 1392

خدایا به فریادم برس

سلام محدثه جونم .   اصلا حوصله ی نوشتن ندارم اما اومدم این پستا واست بزارم و برم تا شاید آروم بشم گلکم . واقعا شرمندتم نفسی که اینقدر داری از دست مامان اذیت میشی با گریه ها و بیقراریهام .   خدای مهربونم منا ببخش که به درگاهت ناشکری میکنم . بار الها میبینی که چقدر دارم زجر میکشم دیگه با این مشکل امتحانم نکن به خاطر علی و دختر توراهیمم که شده خودت کمکم کن و روحیما بهم برگردون   خدایا منی که اینقدر شاد و سرحال بودم حالا مثل دلمرده ها شدم . تحمل هیچ کس و هیچ جا را ندارم حتی احساس میکنم حس مادریما نسبت به بچم از دست دادم دیگه شاد نیستم . هیچ چی سرگرمم نمیکنه و از این فکرای لعنتی بیرون نمیام .   دلم میسوزه که عش...
19 بهمن 1392

عشق مادری

معجزه شگفت انگیزی از عشق مادر کارولین ایسبِستِر، به دلیل عفونت رحم در هفتۀ 24 مجبور به زایمان زودرس میشود دکتر به او گفته بود نوزاد 1 دقیقه بیشتر زنده نخواهد بود ضربان قلبش در هر 10 ثانیه 1 بار میزند مادر تنها شانس خود را برای به آغوش کشیدن و حس کردنِ نوزادش امتحان کرد بدن سرد نوزادش را روی قفسۀ سینه اش زیر پتو در آغوش کشید اشک از دیدگانش جاری بود ناگهان گرمای تن نوزادش را حس کرد،تپش قلبش را شنید در کمال ناباوریِ پزشکان ، "راشل"نوزاد خانم "کارولین" نفس کشید نوزاد زودرس که پزشکان از زنده ماندنش قطع امید کرده بودند، به خواست خُدا و عشق بیکران مادر زنده ماند. ...
16 بهمن 1392

تعیین وقت زایمان

سلام خانومم خوشجلم خوبی مامان . داره جات تنگ میشه و انگاری سخت تکون میخوری و با زور نفسم . نمیدونم از کجا واست بنویسم . شنبه که رفتیم دکتر همه چی خوب بود اما مامان یهویی 4 ک اضافه کرده بود چرا داری مامانا تپل تر میکنی عزیزمممممممم؟؟؟؟؟؟ البته من تا حالا خیلی اضافه نکرده بودم 5کیلو اما حالا کولاک کردممممممممممممم   خانوم دکتر یه آزمایش دفع پروتئین واسم نوشت که دیروز دادم و فردا جبابش آماده میشه . اگه مشکلی باشه باید شما را زود تر به دنیا دعوت کنیم گلکم .انشاله هر وقت خدا صلاح میدونه تشریف بیاری عسلم . با دکتر راجع به افسردگیم مشورت کردم و اونم گفت حتما پیش یه روانپزشک برو چون با اومدن نی نی بدتر میشی . راستش موندم از یه طر...
15 بهمن 1392

معنی اسم دخملی....

  خانوم کوچیک جونم من از همون اول که تصمیم داشتیم نی نی دار بشیم نیت کرده بودم اگه دخمل شدی اسمتا از القاب حضرت زهرا بزاریم و اگه پسر شدی هم ابولفضل . چون من و بابایی ارادت خاصی به حضرت ابولفضل داریم . حالا که دخمل شدی و آرزوی ما برآورده شد و خدا ما را لایق دختر دار شدن دونست که خیلی هم خوشحالیم  اسم محدثه را واسه شما انتخاب کردیم. امیدوارم از این اسم خوشت بیاد و بتونی پیرو خانوم فاطمه ی زهرا هم باشی.   محدثه یعنی زن سخنگو و راوی حدیث ،یعنی کسی که فرشتگان با او سخن میگویند . قربونت برم حتما تو دل مامانی با فرشته های مهلبون کلی حرف زدی.   میدونی گلکم به نظر من "م"  در اسم تو یعنی مهربونترین دختر ...
11 بهمن 1392

ورود به نه ماهگی...هوراااااااااااااااااااااااااا

سلام محدثه جونممممممممممممممممم خوبی مامانی . ورود به ماهگی را به گل دخملم تبریک میگم. مامانی خیلی هول اومدن شما را داره که یه موقع زودتر از موقع نخوای بیای . البته هر وقت تشریف بیاری قدمتون به چشم . از امروز میخوام یه کم کارای خونه را شروع کنم تا شما که میای همه جا تمیز باشه . البته من خونه تکونی را مهر ماه کردم که شما هنوج کوشولو بودی . الان فقط یه تمیز کاری سادست . فردا نوبت دکتر دارم انشاله که دکتر نخواد از مامان زیر میزی بگیره و نامه ی بیمارستانا بده، خودت که خبر داری بابایی هزینه ی بیمارستانم به یه وضعی جورش کرد . انشاله که شما سالم بیای بغلمون ، همش فدای یه تار موی شما نفس خانومی . شاید مجبور بشم به خاطر اوضاع روحی...
11 بهمن 1392

دعاهای موثر در بارداری

سلام عشق مامان. سلام هلوی خوردنی من . یه سلام گرم و عاشقانم به دوستای گلم . امروز یهویی یادم افتاد تا از دعاهایی که شنیدم توی بارداری اثر زیادی روی آروم بودن بچه ها داره بنویسم . خودم تا اونجایی که تونستم خوندم و امیدوارم که دخملم آروم و ناز باشه . انشالهههههههههههههههههههههههههههههههه     اول از همه ختم قران خیلی خوبه.   دیگه خواندن 40 بار زیارت عاشورا ، علقمه ، جامعه ی کبیره ، آل یاسین ، حدیث کساء ، زیارت امام زمان ، دعاهای توسل ، کمیل ، ندبه ، عهد و سوره های یس ، الرحمن ، یوسف ، حدید ، حشر ، تغابن ، جمعه ، صف ، انبیاء و واقعه است .   خواندن سوره ی والعصر هم  به ارامش مادر و بچه کمک شایانی میکنه . ...
9 بهمن 1392

بیشتر بدانیمممممممممم

وضع حمل بهترين لحظه عمر يک زن است چون در آن لحظه بيشتر از هميشه به خداوند نزديک است . در آن زمان روحاني بودن زن بسيار مطرح است . گفتن کلمه الله اکبر و خواندن دعا به خصوص دعا با صدای  بلند و دعاهاي رسيده از اولياء الله بسيار مؤثر است . وقتي آثار درد در شما پيدا شد ، سعی کنيد صبور بوده و نترسيد و بر دندانهاي هاي خود زياد از حد فشار نياوريد زيرا امکان خون مردگی در بطن لثه ها و زير دندانها بر اثر فشار، وجود دارد که بعداً ايجاد ناراحتي ميکند . با ياری اطرافيان ، صبور و بردبار باشيد و از خداوند کمک بخواهيد و در آن هنگام چند استکان شربت گلاب ميل نماييد و سعي کنيد کمر و دل وپهلوهايتان را با روغن کرچک چرب کنيد . خوردن کباب از گوشت گوسفند...
8 بهمن 1392

در اولین صبح عروسی...

در اولین صبح عروسی ، زن و شوهر توافق کردند که در را بر روی هیچکس باز نکنند . ابتدا پدر و مادر پسر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند . اما چون از قبل توافق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکرد . ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند . اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت : نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم . شوهر چیزی نگفت ، و در را برویشان گشود . اما این موضوع را پیش خودش نگه داشت . سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد . پنجمین فرزندشان دختر بود . برای تولداین فرزند ، پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد . مردم متعجبانه از او پرسیدند : ...
7 بهمن 1392