ورود به نه ماهگی...هوراااااااااااااااااااااااااا
سلام محدثه جونممممممممممممممممم خوبی مامانی .
ورود به ماهگی را به گل دخملم تبریک میگم.
مامانی خیلی هول اومدن شما را داره که یه موقع زودتر از موقع نخوای بیای . البته هر وقت تشریف بیاری قدمتون به چشم . از امروز میخوام یه کم کارای خونه را شروع کنم تا شما که میای همه جا تمیز باشه . البته من خونه تکونی را مهر ماه کردم که شما هنوج کوشولو بودی . الان فقط یه تمیز کاری سادست .
فردا نوبت دکتر دارم انشاله که دکتر نخواد از مامان زیر میزی بگیره و نامه ی بیمارستانا بده، خودت که خبر داری بابایی هزینه ی بیمارستانم به یه وضعی جورش کرد . انشاله که شما سالم بیای بغلمون ، همش فدای یه تار موی شما نفس خانومی .
شاید مجبور بشم به خاطر اوضاع روحیم پیش یه دکتر روانپزشک هم برم خودت واسه مامان دعا کن که اوضاع روحیش بشه مثل قبل خیلی نگران توام گلکم ... دعا کن محدثه ی من ، عشق من . شرمندم مامانی که همش تو را هم نگران میکنم اما خیلی خیلی دارم اذیت میشم . بابایی خیلی سعی میکنه دلداریم بده مثل اطرافیانم اما تا کسی این مشکلا پیدا نکنه هیچ وقت نمیتونه مامانتا درک کنه فقط تو که تو وجودمی میفهمی که مامان داره زجر میکشه و حوصله ی هیچ کاریا نداره .
دلخوش به هیچ چیزی نیست فقط آرزوشه رفت دکتر واقعا حالش خوب بشه و آماده ی ورود شما به این دنیا . با اینکه بارداری سختی را گذروندم ولی هیچ کدوم از مشکلاتم مثل این افسردگی ازارم نداد .
تو بیای به یه مامان با نشاط احتیاج داری نه یه مامان داغون که روحیش خرابه خرابه وهیچ چیزی واسش زیبا نیست پس خودت با دستای کوچولوت خیلی دعام کن الهی که من فدات بشمممممممممممم .
انشاله فردا با خبرای خوش بیام سراغ وبت نازنینم . بازم مامانا ببخش خیلی دوست دارممممممممممممممممممممممممممم ماهک من. بوسسسسسسسسسسسسسسسسسس