محدثه بانو یکی یکدونه ی مامان و بابا،دختر دوست داشتنی مامحدثه بانو یکی یکدونه ی مامان و بابا،دختر دوست داشتنی ما، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
عاشقانه های ناب ماعاشقانه های ناب ما، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات دختر کوچولوی مامان راضی وباباعلی

زایمان زودتر از موعد

1392/11/20 1:41
نویسنده : مامان راضی
292 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام خانوم گلم سلام هستی  من . چقدر امشب حرف نگفته دارم باهات . باورم نمیشه که فردا این موقع به جای اینکه تو دلم باشی توی بغلمی .

 

بالاخره لحظه ی دیدار فرا رسید . وای خدا باورش خیلی سخته . خدایا تو این لحظات آخر ما را تنها نگذار.


امروز تکونات خیلی کم شده بود . هر چی فشارمم میگرفتم بالای 13 بود اخه مشکل دفع پروتئین هم تو این هفته  شروع شده بود منم رفتم پیش دکتر واونم تشخیص داد که فردا بیا واسه زایمان . البته یه نوار قلب ازت گرفت و گفت خوبه اما اگه تکوناش کمه امشب بستری شو ولی من هنوز کار داشتم و میخواستم دوش بگیرم به همین دلیل با توکل بر خدا اومدم خونه تا صب زود با خاله زهره وبابایی بریم بیمارستان.

 

خدایا احساس میکنم هنوز بچم کم تکون میخوره اما خودت کمکمون کن تا امشبم به خوبی سپری بشه و من فردا جون دلما در آغوش بگیرم .

 

محدثه جونم لحظه لحظه با تو بودن برام شادیهای زیادی داشت و دیگه رو به اتمامه . از همین الان دلم واسه تموم این لحظات تنج میشه مامانی .


به این فکر میکنم که فردا کی اول تو را در آغوش میگیره و تو در لحظه ی ورود با کی روبرو میشی انشاله همون فرشته هایی که تا به حال مراقبت بودند از این به بعد هم مواظب مسافر کوچولوی زمینیشون باشن.

 

نفس من تو دیجه فردا توی دلم نیستی بلکه تو آغوشمی و این هزاران بار جای شکر داره که من میتونم اگه خدا خواست وبه هوش اومدم تو را ببینم . دست و پاهاتا لمس کنم بو کنم وای خداجونم چقدر ارزوی این لحظاتا داشتم .

 

محدثه کوچولوی من یعنی تو شکل کی هستی ؟؟؟ شکل هر کی باشی حتما ناز و دوست داشتنی ای و عزیز عزیزکم .


این دوران با تموم سختیها و شیرینی هاش به خوبی گذشت هر چند مشکلات زیادی داشتم اما همش به لطف پروردگار حل  شد.

 

دخملکم بابایی تو این دوران خیلی اذیت شد خیلی هوامونا داشت. جا داره که همین جا توی وبت یه تشکر حسابی ازش بکنیم . دوست دارم وقتی به دنیا اومدی و بزرگ شدی قدر این بابای مهلبونا بدونی . و بدونی که همیشه پشت و پناهته عزیزم و خیلی زیاد دوست داره . همیشه باید واسش احترام قائل باشی و توام دوسش داشته باشی .


خیلی شبها با اه وناله بیدار شدم از کمر درد ،از پا درد و خیلی مشکلات دیگه که به دیدن روی ماه تو می ارزید خوشگلکم . چه شبهایی که پاهام واسه چند دقیقه میگرفت و آرزوی مرگ میکردم .

 

چه روزهای تلخ و شیرینی بود روزای ویار داشتن به گوشت و مرغ و ماهی ، روزای  حالت تهوع داشتن . با اینکه سخت بود ولی در عین حال شیرینی خاص خودش را هم داشت .

 

چه شبها و روزهایی که با تکون نخوردنات دل مامانا میلرزوندی و میترسیدم که نکنه ناز گلم طوریش شده باشه و کلی حرف میزدم با خدای مهربون که خودت مواجب عشق کوچولوم باش .

 

وای مامانی دیگه تکون خوردنات ، لگد زدنات تموم شد .از همین الان دلم واست تنگ شد اما در عوض فردا روزای جدید و انشاله شادی را با هم شروع مکنیم...

 

خدایا ممنونم از تو که اینقدر خوبی .


از حس بابا علی واست بگم که از اول ماه نهم میگفت کاش زودتر دخملمون بیاد .دلش حسابی واست تنگولیده بود . یادش به خیر روزای اول که من گوشت و مرغ نمیخوردم و بابایی نگران این بود که تو چه شکلی میشی که تو بهت سخت نگذره که غذاهای خوب نمیخوری . تموم شد اون روزا  ومن دارم به لحظه ی دیدار نزدیک میشم .

 

با درست کردن این وبلاگ دوستای زیادی پیدا کردم که همشون مایه ی دلگرمی من بودن و جا داره که اینجا یه تشکر حسابی هم از اونا داشته باشم که با شادی من شاد شدند و با ناراحتی من ناراحت و با دادن نظراتشون امید را در من زنده نگه داشتند . دوستایی که شاید از دوستای واقعی هم که اطرافم هستند بیشتر هوامونا داشتند . دوستای خوبم از همتون ممنونم و اگه لیاقت  داشته باشم حتما فردا همتونا یاد میکنم و میخوام که خدا به اونایی که نی نی  تو دلشون دارند سلامتی عطا کنه و اونایی که چشم تنظار نی نی هستن دامنشونا سبز کنه الهی آمین.

 

دوستای گلم شاید این پستا دیر بخونید موقعی که من زایمان کرده باشم اما بازم التماس دعا به همتون دارم و میخوام که واسه من ومحدثه جونی خیلی دعا کنید واسه روحیم واسه سلامتی دخملم که انشاله مشکل کلیش حل بشه و نیازی به درمان خاصی نداشته باشه.

 

تا الان دستم حسابی بند بود با بابایی کارای خونه را تموم کردیم تا فردا همه چیز واسه ورود شما اماده باشه . وای چقدر من وبابایی ذوق داریم آخه داریم حاصل عشقمونا میبینیم . خدایا شکرت شکرت تو بهترینی ومن لیاقت این همه خوبی را ندارممممممممم .

 

محدثه کوشولوی من تا چند ساعت دیجه مواجب خودت باش تا سالم بیای بغلمون اخه توی دنیا خیلی ها چشم انتظار دیدن روی ماهتن خانومی من .

 

 دوست دارم  عسلکم  ، ناز گلکم ، هستی من

 

انشاله به زودی حالم خوب بشه و بیام خاطره ی زایمانا واست بنویسم .

 

 علی جونم ، دخمل ماهم خیلی دوستون دارمممممممممممم و آرزوم اینه که تا نفس میکشم در کنار شما باشم . خدایا مواجب دو تا هدیه ی گرانبهات که به من دادی باش . 

 

به امید دیدار 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

پریسا نجفی
20 بهمن 92 2:07
سلام دوست عزیزم خوبی ؟ ازسایتت خیلی خوشم اومد به منم سربزن اومدم برای دوستای خوبم که مادری نمونه هستند وبلاگی زنانه درست کردم که باب کارشونه اگر دوست داشتی ما را هم قابل بدون . راستی منو توی سایت قشنگت لینک کن و بهم خبر بده تا منم تو را توی سایتم قرار بدم ببخش و ممنون
mahboob va ehlam
20 بهمن 92 11:47
سلام ابجی گله دیشب که به اجی فاطی خبردادی خیلی خوشحال شدم الانم فاطی بهم خبردادکه رفتی اتاق عمل......ایشالاخودتونی نی سالم باشیننننننننننننن درکنارهم وباباجون اخجونممممممممممممممممممممممممممم بالاخره محدثه جونیه خاله اومدش خیلی خیلی خوشحالم واینکه بتونیم حق دوستی وخواهری به خوبی به جابیاریم خیلی دلمون واست تنجیده ابجی گلممممممممممم صبح تاحالاخیلی واست دعاکردم مامن جینببببببببببببببببببببببببببببب محدثه جونی مامانوبابای خیلی خوبی داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟