محدثه بانو یکی یکدونه ی مامان و بابا،دختر دوست داشتنی مامحدثه بانو یکی یکدونه ی مامان و بابا،دختر دوست داشتنی ما، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
عاشقانه های ناب ماعاشقانه های ناب ما، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات دختر کوچولوی مامان راضی وباباعلی

خدایا به فریادم برس

1392/11/19 9:29
نویسنده : مامان راضی
279 بازدید
اشتراک گذاری

سلام محدثه جونم .

 

اصلا حوصله ی نوشتن ندارم اما اومدم این پستا واست بزارم و برم تا شاید آروم بشم گلکم . واقعا شرمندتم نفسی که اینقدر داری از دست مامان اذیت میشی با گریه ها و بیقراریهام .

 

خدای مهربونم منا ببخش که به درگاهت ناشکری میکنم . بار الها میبینی که چقدر دارم زجر میکشم دیگه با این مشکل امتحانم نکن به خاطر علی و دختر توراهیمم که شده خودت کمکم کن و روحیما بهم برگردون

 

خدایا منی که اینقدر شاد و سرحال بودم حالا مثل دلمرده ها شدم . تحمل هیچ کس و هیچ جا را ندارم حتی احساس میکنم حس مادریما نسبت به بچم از دست دادم دیگه شاد نیستم . هیچ چی سرگرمم نمیکنه و از این فکرای لعنتی بیرون نمیام .

 

دلم میسوزه که عشقم خسته از سر کار میاد و منا با این اوضاع میبینه و اونم ناراحت میشه که هیچ کاری نمیتونه بکنه جز دلداری دادن که واسه من هیچ اثری نداره از همه چیز خستم .

 

خدایا تو را به حق فاطمه ی زهرا به خاطر دخترم منا از این امتحان سر بلند بیرون بیار.

 

شبها به این امید میخوابم که یا چشمام باز نشن یا اینکه دیگه روحیم داغون نباشه . خستم ...

 

خدایا خودت میدونی که هر مشکلی تو بارداریم داشتم تحمل کردم به عشق وروجک نازم اما الان دیگه اون عشقم تو من از بین رفته. امروز رفتم سر خاک بابام و تا تونستم گریه کردم . از دایی اصغرت خواستم شفای مامانا به خاطر من که روسیاهم نه به خاطر تو و بابایی که خوبین بده . آخه اون منزلتش پیش خدا خیلی زیاده و خدا شهدا را خیلی دوست داره .

 

میدونم که هر کی این مطالبا بخونه متوجه درد من نمیشه  اما مینویسم تا شاید خودم آروم بشم . تا کسی این مشکلا نداشته باشه نمیفهمه چی میگم .

 

دوست دارم این ده روز که تومیای روزای شاد زندگیم باشن نه اینکه ناراحت باشم و بخوام تنها بشم . میترسم حوصله ی مهمون و شلوغی را نداشته باشم. آرزوم اینه که با دیدن تو بدتر نشم و روحیما به دست بیارم.

 

از رفتن پیش روانپزشک میترسم  نگرانم که بدتر بشم یا تا آخر عمر مجبور باشم دارو بخورم .

 

دلم گرفته خدایا  صداما میشنوی تورا به بزرگواریت قسم کمکم کن . چیزی تو زندگیم کم ندارم درسته بارداری سختی را گذروندم اما این مشکل که نمیدونم افسردگیه یا هر مشکل حادتر دیگه ای داره امونما میبره . فقط دوست دارم چشمام بسته یاشه . فکرم کار نمیکنه احساس میکنم مثل دیونه ها شدم . خدایا بازم میگم جز تو هیچ کس حالما نمیفهمه .

 

کاش این روزا تموم میشد این روزای سخت که من تحملشا ندارم . خدایا من عاشق دختر بودم و هستم عاشق بچه اما حالا دلمرده شدم وسرد و بی احساس  .

 

کمکم کن خودت آرومم کن آروم جانم . به امید شفای همه ی مریضا .

 

                                             اغثنی یا غیاث المستغیثین 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

pani
19 بهمن 92 9:24
عزیزم اگه عشق مادریتو از دست داده بودی الان اینجا نبودی که واسه محدثه بنویسی ایمان داشته باش... به زودی همه چیز تموم میشه و شیرینی به زندگیت برمیگرده
مامان راضی
پاسخ
انشاله همینجور بشه که شما میگی عزیزم
مامان یه نی نی کوچولو
19 بهمن 92 10:53
راضی جون تو رو خدا به خاطر دخمل گلتم که شده سعی کن روحیتو بدست بیاری ,به این فک کن که چقدر زنهایی هستن که آرزوی این رو دارن که الان به جای تو بودن ,ای کاش میرفتی دکتر ,شاید صحبت کردن با یه دکتر ارومت کنه ,غصه ام نخور ,ما برات دعا میکنیم زود زود خوب بشی عزیزم
مامان راضی
پاسخ
ممنون فداتشم. انشاله میرم
مامان سه قلوها
19 بهمن 92 11:09
سلام عزیز دلم این پست رو امروز نوشتی ... خیلی نگران شدم . خیلی چیزا در مورد بارداری خوندم که افسردگی بارداری یکی از مواردیِ که تو این دوران خیلی شایع هستش ، بهش دامن نزن فدات شم ، میدونم خیــــــــــــلی سخته ، منم یه وقتایی اینقده دپرس میشم و بغض می کنم که خودم از خودم خسته میشم پیش روانپزشک نرو ، فقط پیش یه مشاور برو ، مشاور میتونه خیلی بهت کمک کنه فدات شم ایشالا خیلی زووووووود روحیتون بدست میاری عزیز دلم ، به فرشته ی نازت فکر کن که میاد و دیگه حتی وقت سر خاروندن نداری ، چه برسه به اینکه بخوای فکر کنی که افسردگی داری یا نه ! به خدا توکل کن ، همه چی درست میشه گلم فداااااااات
مامان راضی
پاسخ
ممنون عزیزم از دلداریت باور کن فکرم کار نمیده که بخوام به خوب و بد بودن بارداری فکر کنم انشاله که با دعای شما و دخمل نازم خوب بشم و سر حال
mahboob
19 بهمن 92 12:02
aji jonam cheraaaaaaaaaaaaa miam mizanameta omidet be khoda bashe ghorbonet beram man nemitonam darket konam ama to asheghe mohadesee joni iman dashte bash fadat sham delem kheyli barat tanjideeeeeeeeee ishala miam ye sari behet mizanam babjon havato nadashte bashe miam davash mikonamaaaaaaaaa[عصبان moraghebe khodeto mohadese joni bash
مامان راضی
پاسخ
امیدم به خدا نبود که مرده بودم معلومه که عاشق تموم زندگیمم اما حالم گرفته و به اون نمیتونم فک کنم هوامونا داره نترسسسسسسسسسسسس
مامان پرنسس
19 بهمن 92 12:58
عزیزم برات دعا می کنم که زود زود خوب بشی.راستش منم بعضی وقتا مثل تو میشم ولی بعد از چند ساعت سعی میکنم به نی نی کوچولوم فکر کنم.نمیدونم این چه جور مریضیه که توی بارداری میاد.از خدا میخوام به حق 5 تن آل عبا حالت بهتر بشه و روحیت مثل اولا بشه.بعدم که دختر کوچولوت به سلامتی به دنیا میاد و دیگه وقت فکر کردن به چیزای دیگه رو نداری.
مامان راضی
پاسخ
ممنون از دعای خوبت مهلبونم انشاله که هیچ وقت دیگه مثل من نشی
نیلوفر جون
19 بهمن 92 23:54