بیست و سه هفتگی
سلام صب بخیردخملی نازمامانی. بعد دوروزکه ازخونه مامانجون اومدم خونه خودمون میخوام واست ازتکون خوردنات بگم نفسی.هنوزلگدنمیزنی اماحرکاتی مثل پرزدن پروانه راخوب حس میکنم.دیشب رفتیم سرخاک اقاجون اما مامانی ازدلدرد وکمردردنتونست سرخاک بشینه تاخونه ناله میکرد.یه کم بغل بخاری درازکشیدم تابهترشدم.محدثه جونم میدونی که مامان ازچه مشکلاتی داره رنج میبره.فقط سرتو عروسکم میترسم نازگل من دستای کوچولوتاتودل مامانی بالاببروواسه جفتمون دعاکن سالم باشیم.برابابایی هم دعاکن همیشه سایش بالای سرمون باشه. عاشق تووباباعلیتم. مامنتظریم سالم بیای پیشمون. خیلی دوست داریم شیرینی زندگی ما.الهی که من فدااااااااااات بشم. مواااااااااااااااااا...
نویسنده :
مامان راضی
13:17