سوراخ کردن گوشهای نازگل من
سلام خانومچی من . سلام عشق من عمر من هلوچی مامان حالت که خوبه . داری توی گهواره تکون تکون میخوری تا مامان بتونه با یه دستش بنویسه محدثه جونم . بابایی رفته شهرکرد و هنوز نیومده . منم راستشا بخوای دیگه گشنمه اما بازم صبر میکنم تا بابایی مهلبونت بیاد و با هم نهار بخوریم . جات خالی خورشت سبزی پختم ولی تو که ممیتونی به غیر شیر من چیز دیجه ای بخوری . انشاله چند ماه دیگه .
کلا بابایی این هفته همش بیرون شهر بوده . دو روز اول هفته کرمان بود ، فردا هم باید بره تهران . اصلا پیش هم نبودیم . اشکالی نداره انشاله همیشه تنش سالم باشه و بالای سر ما باشه . بمیرم واسش خودشم از بیرون بودن خسته شده ولی کارشه دیگه کاری ممیشه کرد.
دو روز اولی که خونه مادر بودیم با دایی و زندایی رفتیم گوشای نازتا سوراخ کردیم .الهی من بمیرم یه لحظه سیاه شدی ولی در عوض الان خوشجلتر شدی عروسک من .مبالکت باشه همه کسم.
یه کم دور موهاتم چیدم آخه بد بود الان بهت خیلی اومده . میبینی عزیزم مامان منتظر بود تا تو دو ماهت تموم بشه و این بلاها را سرت بیاره . ببشخید اما در عوض حالا بخوری شدی .
دیروز خونه ی دوستم جلسه داشتیم جات خالی بعد چند وقت که من به خاطر شما معاف بودم از راه رفتن این دور هم بودن خیلی حال داد و خوش گذشت . همه واست ذوق کرده بودند.
راستی واسه دو ماهه شدن ملوسک مامان و بابا یه تاب خوشجل و یه کالسکه هم خلیدیم . ببین چقدر دوست داریم و واست هدیه میخلیم . مبالکت باشه . البته هنوز نمیتونی توی تاب بشینی یه کم که کمرت محکم بشه مطمئنم خوشت میاد .
دیروزم از پارک قلمستان تا خونه دوستما با کالسکه بردمت اول بیدار بودی بعد خوابت برد در کل دوست داشتی . فکر میکردم احتیاج پیدا نمیکنم اما حالا دیدم نمیشه گاهی اوقات بابایی نیست و باید پیاده برم بیرون . بنابراین نیاز میشه .
همه ی این خلیدا و بلاهایی که بر سرت آوردیم مبالکت باشه خانوم کوچولوی من.
تازگیها خیلی کارات شیرین شده موقع شیر خوردن بازیگوش شدی زود به زود سرتا عقب میکشی یا یهویی می می را قاپ میزنی قربون این اداهات بشم نازگل من . چند روزی هم میشه که دیگه قشنگ میخندی و آقون میگی عزیز دلم . همه میگن وای چه اخمو و بد اخلاق اما نمیدونن که تو واسه هر کسی دوست داشته باشی میخندی . بهتر به قول بابایی بزار این اخمو بودن واسه چرا باشه تا چشم نخوری نفس مامان .
الهی جگرتا برم که توی گهوارت هیچی ممیگی و چرت میزنی خوشجلم . یه وقتایی لای چشمتا باز میکنی ببینی اگه تکون نمیخوری گریه بیفتی بلا چی من.
بعضی مواقع وقتی بیدار میشی یه کم گریه میکنی بابا هم میگه الکیه ،یه چند باری جیغ میزنی دوباره آروم میشی اما وقتی میایم سراغت و بغلت میکنیم قشنگ متوجه میشی و یهویی میزنی زیر گریه . اونم از اون گریه هاتا ... که چرا تا حالا بغلم نکردین . الهی فدای این هوش و ذکاوتت بشم من .
خیلی دوست دارم گل همیشه بهارم . امیدوارم دخمل خوبی تربیت کنم و همیشه مایه ی سرافرازی ما باشی . عاشقتم خانوم کوچولوی ناز من.بوس واسه لپای خوشجلت گلکممممممممممممممممممممممممم.