یک ماهگی نفس مامان
سلام عسل مامان . شیرینی تمام لحظاتم یک ماهگیت مبارک مامانی
خیلی دوسد دارم نفسی عاشقتم . روز به روز خودتا تو دل منا بابایی بیشتر جا میکنی . امروز یک ماه و یک روزه شدی بانوی کوچولوی من .
کاراتم خیلی شیرین شده . باور نمیکنی که هر وقت میزارمت روی زمین جیغ میزنی و خودتا لوس میکنی . دلم واست ضعف میره خانومی . عادت کردی تو بغل من بخوابی . وقتی میای بغلم تا میتونم بوست میکنم و از بودن تو در آغوشم لذت میبرم و خدا را بابت این موهبت هزاران بار شکر میکنم .
امشب دوباره دخملی را بردم حمام . خیلی کیف میده . حمام کردنا دوست داری و هیچی ممیگی گل نازم .
روز جمعه تبلد دخمل عموته پری کوچولو و باید شما هم تمیز باشی طلا خانوم
راستی من فردا نوبت اصلاح و کوتاهی و رنگ مو دارم . از خاله فاطی خواستم تا بیاد تو را نگه داره . البته توی ماشین تا بوی رنگ تو را اذیت نکنه جگری من .
محدثه جونم اینکه میگم خاله فاطی خاله ی تو نیست در اصل دوست ده ساله ی من و عروس خواهر منه .
من و اون مثل خواهر هستیم حتی بهتر از دو تا خواهر واسه همدیگه. خیلی تو را دوست داره و مهلبونه مهلبونه . البته شما دوستای دیگه ی مامانی را هم دیدی . اونام خاله های مهلبونی هستند عسل مامان.
از تو بگم که چقدر عزیز شدی خانومی من . فکر نمیکردم نی نی داشتن وقت ادما پر کنه و اینقدر شیرین باشه . با اینکه شبها بیقراری میکنی و نمیزاری مامان خوب بخوابه ولی بازم با عشق به تو بیدار میشم وشیرت میدم . عزیزکم واقعا دوست دارم بی دلیل وبی بهانه عاشقتم .
ملوسکم گاهی وقتا از سر درد نمیتونم چشماما باز نگه دارم و خیلی اذیت میشم چون تا من خوابم میاد شما بیداری و تا خوابی من دیگه خواب ندارم وباید به کارام برسم آخه ماشالا شما بیداریات زیاد شده و من فرصت کمی واسه کارام دارم .
بعضی وقتا به روی شکم که میخوابونمت ماشالا زور میزنی بری جلو . الهی که فدای این کارات بشم آخه تو که زوده بخوای راه بیفتی عروسک قشنگم .
قربون چشمات بشم که وقتی بازه دلم میخواد فقط به اونا خیره بشم و تو را نگاه کنم .
شیرینم تو خیلی واسه من و بابا علی عزیزی . از بابایی بگم که واقعا واست کم نمیزاره و خیلی دوسد داره . وقتی بیداری تا میتونه باهات بازی میکنه البته بعضی بازیاش خشنه و من دعواش میکنم که دخملما اذیت نکن . شوخی کردم خودش حواسش هست از سر دوست داشتن این کارا را میکنه . فقط کافیه بگم تو را بیدار کنه ، عاشق این کاره و اینقدر ورزشت میده و باهات بازی میکنه تا جیغ بزنی و تسلیم بابایی مهلبون بشی .
دوست داریم بابا علی . هم من هم مامان راضی .
خدایا شکر بابت همه چیز شکر . انشاله که همه سال خوبی داشته باشن . یک هفته ی دیگه وارد سال 1393 میشیم و من و بابایی خیلی خوشحالیم که امسال و انشاله سالهای دیگه شما کوچولوی دوست داشتنی کنارمون هستی . خدایا شکر
خدا جونی من خیلی پر توقع هستم . ببخش اما میدونی که اول و آخر همه ی دعاهام اینه که سایه ی عشقم تا زنده هستم بالای سرم باشه . خودت کمکم کن تا انرژیما به دست بیارم و با نشاط بشم و لحظات خوبی را در کنار علی جونم و محدثه کوچولوم داشته باشم.
به امید فضل و کرم تو ای پروردگار بی همتای من
فدای این نگاه نازت عسلی من
اینجا واسه اولین بار روی تختت خوابیدی . آخه اتاقت سرده مامان . نمیشه بخاری کار گذاشت گلم.
فدای سرت بشم آهوی یک ماهه ی من
حالا واقعا دیدین که دخمل ماه من با لباس منم میخوابه . دردت به جونم ماهی کوچولوی من
الهی قربون چشمای خوشگلت بشم
به زور پستونکا گرفتی فقط واسه چند ثانیه . دوست نداری گلکممممم
اینم دخمل ماه من بعد از حمام کردن توسط مامانی شجاع و نترسسسسس
اینم اولین گردش محدثه خانوم در میدان امام اصفهان . باد شدیدی میومد ولی خدا را شکر سرما نخوردی فداتشم.