سونوگرافی کلیه ی عشق کوچولوی من
سلام خانوم کوچولوی من . الان که دارم مینویسم شما خوابیدی و بابایی هم رفته فوتبال . شرمنده که دیگه دیر به دیر میام سراغ وبت .
اما در عوض با خبرهای زیادی میام اول اینکه من خودم به تنهایی روز شنبه یعنی بیست روزگیت شما را حمام کردم البته به کمک بابایی . خیلی کیف داد . خیالم راحت شد که ترس نداره و هر وقت کثیف بشی خودم حمامت میکنم.
علت اینکه دیر به دیر وبتا آپ میکنم اینه که مشغول کارای خونم و رسیدگی به شما و رفتن به خرید واسه عید. دو سه بار تو را با خودم بردم اما هم خودت اذیت میشدی هم من . شما مرتب شیر میخواستی منم به خرید نمیرسیدم به همین دلیل شما را دیروز واسه اولین بار از خودم جدا کردم و گذاشتمت پیش عمه زینبت . خداییش از جون و دل واست مایه میزاره و خیلی دوست داره خیلییییییییییییی. اما زود دلم واست تنج شد و مرتب زنگ میزدم که نکنه بیتابی کنی اما شما فقط واسه شیر خوردن بیتاب میشی که شیر خشک گذاشته بودم واست . ببخش گلکم مجبور بودم .
بلاخره دیروز واسه خودم کیف و روسری و واسه بابایی یه جفت کفش خریدم . میدونی مامان من یه کم مشکل پسندم و میخوام یه چیز شیک و مناسب بخرم ودیروز واقعا کولاک کردم . واسه شمام دیگه خریدی نداریم دوسه روز پیش خرید کردم .
راستی محدثه جونم امشب رفتیم سونوگرافی . خدا را شکر کلیه ی راستت خوب شده بود اما کلیه ی چپت هنوز ورم داشت . یاید جوابا ببرم پیش یه متخصص کلیه تا ببینم چی میگه . گفتند باید ماهی یکبار سونو بشی . حالام واست آزمایش نوشت . بمیرم الهی انشاله که تا قبل از شش ماهگیت خوب بشی . من نذر حضرت زهرا کردم . منا بی جواب نمیگذاره گلکم . از خدا میخوام خوب بشی تا نیاز به عکس رنگی و ... نداشته باشی . تو را به خدای مهربون میسپرم مثل همیشه انشاله که به دعای ائمه و دوستای مهلبون وبلاگیت کلیه چپت هم خوب بشه ناز گلم .
روز دوشنبه هم شما را به خاطر چشمات بردم دکتر . قطره و پماد داد اما تا حالا که بهتر نشدی خوشگل مامان. اونجا خانوم دکتر تا معاینت کرد گفت توی ابروهاش سرمه کشیدین منم گفتم نه خانوم دکتر شما چندمین نفری هستین که این سوالا میپرسین . دخمل ماهم ماشالا ابروهاش خدادادی مشکی و پر پشته قربون اون چشم و ابروت بشم مامانی جونم .
از این چند روز بگم که شما ماشالا هزار ماشالا داری روز به روز بزرگتر میشی و نازتر خانومم. نمیدونم چرا بغلی شدی من خیلی سعی کردم نخوای عادت کنی به بغل من بودن اما شما یاد گرفتی که روی پای من باشی . شبا بیشتر اذیت میشم مامانی چون شما مرتب بیدار میشی و میخوای تو بغلم باشی . میزارمت روی زمین سریع واکنش نشون میدی و میزنی زیر گریه اونم چه گریه ای . جیغ میزنی فدای صدای نازت بشم جیغاتم قشنگه . البته خدا را شکر نمیخوای را ه ببریمت یا بتابونیمت اما فقط باید بغلم بخوابی یه وقتایی به زور بغل بابایی آروم میشی نفسی من . چند روز پیش خونه عمه زینب خوابیدی و تا گذاشتمت روی زمین گریه کردی اما عمه جونت یه کار جالب کرد سریع مانتوی منا گذاشت کنارت الهی فدات بشم آروم شدی و حتی چند دقیقه بعد دستاتا انداختی روی مانتوم . فکر کردی من کنارت خوابیدم . دردت به جونم که به بوی مامان عادت کردی . حتی یک ساعت بعدش که بیدار شدی دهان کوچولوتا به طرف مانتوم میبردی و جیغ میزدی و شیر میخواستی . واقعا دوست دارم محدثه جونی من . خدایا بابت این هدیه بی نظیرت تا عمر دارم مدیونتم .
کور بشم و این روزا را نبینم الان صدات میاد که داری نفس نفس میزنی آخه دماغات کیپ شده . کاش زود خوب بشی . من تحمل ندارم گل قشنگمممممممممم.
وقتایی که چشمای قشنگتا باز میکنی و زل میزنی توی چشمام دلم واست ضعف میره . لبای کوچولوتا غنچه تر میکنی و ادا در میاری . وای که چقدر عاشق این حرکاتتم هلوی خوردنی من .
محدثه جونی دعا کن مشکلات مالی بابا علی هم حل بشه و انشاله پول مجلس حضرت زهرا هم جور بشه . خدایا ما را بی نصیب نگذار و لیاقت گرفتن مجلس عزای حضرت زهرا را به ما عنایت بفرما الهی آمین.
از خودم بگم یه کم خوبم یه کم حالم خراب میشه اما امیدوارم تا شروع سال نو منم خوب خوب بشم . یه مامان پر انژی و بانشاط . الهی آمین .
خدایا بابت همه چیز شکرت .
دیگه داری بیدار میشی نفس من . موقع شیر خوردنته . فعلا بای یکی یکدونه ی من .