سفر به مشهد
سلام جون من . تموم هستی راضیه خیلی میخوامت .
اومدم با چند تا خبر خوب . اول اینکه نی نی علیرضا پسر خواهر من به دنیا اومد . هورااااااااااااااااااا
عکسشا دیدم چه ناز بود . بالاخره خواهر من بعد از 5 تا پسر نوه دار شد و اونم یه دخمل ناز که خودش نداشت . ببین حالا چقدر این نوه عزیزه . اولین نتیجه ی مامان منم هست . خدایا شکرررررررر .
دوم اینکه انشاله اگه خدا قبول کنه امروز میخوایم با بابا علی و عمه زینب بریم پابوس امام رضا . آخ که چقدر دلم تنگه .من و بابایی دو ماه از عقدمون که گذشت رفتیم زیارت . تقریبا 4 ساله که قسمت نشد بریم
خیلی خوشحالم که این بار تو در کنار مایی و میریم .خدایا شکرت . امیدوارم که سفر خوبی باشه و خوش بگذره و توی سفر دیگه از بی حوصلگی و افسردگی خبری نباشه . الهی آمین
خبر سوم اینکه از دیروز واست لعاب برنج پختم و خیلی دوست داشتی . آخه متاسفانه شیر من اصلا سیرت نمیکنه . مثل آب میمونه . واسه سفر هم برات یه سرلاک خریدم تا بهت بدم . نوش جونت . خیلیا میگن زوده خیلی هام میگن مشکلی نیست . امید به خدا . انشاله هیچ مسئله ای پیش نمیاد محدثه جونم .
خیلی دوست دارم دلیل زنده بودن راضیه . به تو که نگاه میکنم دیگه سعی میکنم از افسردگی خبری نباشه و انرژی بگیرم . الهی که من قربون قد و بالات بشم . عاشق تو و بابا علی هستممممممممممممم .
از دوستای گل و مهربون خودم هم خداحافظی میکنم و حلالیت میخوام . اگه با نظراتم باعث ناراحتیتون شدم ببخشید . فدای شما مامان راضی . بوسسسسسسسسسسسسسسس