شب آرزوها
ماه من سلام . محدثه کوچولوی من سلام . دختر دوست داشتنی من تو خیلی ناز و ماه شدی . وقتی چشای خوشگلتا باز میکنی دل منا و بابایی را میبری . میخوام برات از این چند روز بگم که کجاها رفتی و تابیدی .
الان که دارم واست می نویسم روی تخت دراز کشیدی و داری واسه خودت میخندی و ذوق میکنی . الهی من فدات بشم هلوچی من . دیروز رفتیم با دوستای مامانی باغ خاله الهامینا . خیلیییییییییییی خوش گذشت . همه دور هم بودیم تا غروب و کلی گفتیم و خندیدیم . شمام یا خواب بودی یا بغل خاله های مهلبون میتابیدی نفسم .
کلی کیف کردیم با شما و علی کوچولو 11 نفر بودیم . دور هم جوجه پختیم و خوردیم . خلاصه بعد اذان خسته و کوفته رسیدیم خونه مادر و بابایی اومد دنبالمون رفتیم مسجد رکن الملک واسه اعمال شب لیلة الرغائب یعنی شب آرزوها . اما من که با وجود شما ناز گل خانوم نتونستم نمازهاشا بخونم . فقط یه کم دعا خوندم و واسه همه وخودمون آرزوهای خوب کردم . انشاله که همه به حاجاتشون برسن . الهی آمین
بعد هم اومدیم خونه و من از خستگی خوابم برد و شمام چشمای نازتا باز کردی . سپردمت دست بابایی و خوابیدم .
امروز صبح هم رفتیم حمام و شما گل خوشبویی شدی که دلم میخواد بخورمت .
چند روز پیش هم توی خونه از تو آزمایش ادرار گرفتم فردا جوابشا میگیریم انشاله که به حق این ماه عزیزماه رجب عفونت ادراری نداشته باشی . مامانم پاپ اسمیر داد که جواب اونم دو هفته ی دیگه آماده میشه .
راستی قراره چند روز بریم خونه مادر جون چون دایی داره میره مشهد و مادر قراره سه شنبه با هواپیما بره پیششون و شبها تنهاست .
داری دیگه غر میزنی و باید بیام یغلت کنم .
قربون این چشمای نازت بشم که به یه جا خیره شدی عسلم.
ناز گل خانوم داره به بابایی نگاه میکنه تا عکسش قشنگ بشه .
اینجا هم لباساشا پوشیده تا بریم خونه ی دوست بابا علی . وای میخواد دستاشم مشت کرده بخوره . جون دلمی طلا خانوم. ماهک من فدات بشم.
این عکسم از سه تاییتون خونه دوست بابایی گرفتیم . به ترتیب از راست به چپ ماهان جون ، محدثه ی گلم و محمد جون . شما همگی یکماه با هم فاصله ی سنی دارین . جگر من بین دو تا پسمل ناز خوابیده .
خدا جونم بابت همه چیز شکرررررررررررررر.
دوست دارم . بای بای یکی یکدونه ی من و بابایی.
بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس