محدثه بانو یکی یکدونه ی مامان و بابا،دختر دوست داشتنی مامحدثه بانو یکی یکدونه ی مامان و بابا،دختر دوست داشتنی ما، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
عاشقانه های ناب ماعاشقانه های ناب ما، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات دختر کوچولوی مامان راضی وباباعلی

دختر یعنی عشق

1395/7/12 23:32
نویسنده : مامان راضی
268 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق من زندگی مامانی

 

بازم شرمندم که دیر اومدم

 

نمیدونم از کجا شروع کنم ار شیرین زبونی یا از شیرین کاریااات

 

کلا در حال حرف زدنی اونم حرفای جدید فراتر از سن خودتتت

 

اول بگم شعر حسنی نگو بلا بگو را جدیدا یاد گرفتی و مرتب میخونی

 

سوره کوثر را کامل بلدی و واس خوندنش از شوهر عمت و بابایی جایزه گرفتی

 

همه تو را به بلبل زبونی میشناسن از بس تلفنا برمیداری و به همه زنگ میزنی

احوالپرسی میکنی

 

صب به صب باید بری یه سر به مامانجون بزنی  و بیای و بازم کلی شیرین زبونی

که کجارفتی و چی خوردیچشمک

 

بعضی وقتا به من ایراد میگیری مثلا حواسم نیس شالتا میارم سر کنی میگم

محدثه بیا روسریتا سرت کن میگی مامان این که روسری نیس شاله یا اینکه

کفش نیس دمپایی . شرت نیس شلوارهتعجب

 

بلاااااایی شدی که نگووووومحبت

 

راستی امروز اول محرمه و تو داری تو اون اتاق کله بابایی را میخوری که بریم

روضه منم دلم میخاد بعد چند ماه وبلاگتا به روزکنم

 

انشالله فردا صب و شب میبرمتراضی

 

عاشق دوستاتی دو روز تو هفته میرم کلاس خیلی دوست داری مدام میگی دوستام کی میااانمحبت

 

عااااشق لباس و کیف و کفشی ......دختری دیگهمتفکر..... میری جوراب شلواریاتا

میاری وسط اتاق و مغازه میزنی همه را هم پرو میکنی

 

کلا دختر خوبی هستی جزززز وقتایی که یهو یه چیزی را نخای که میریزی یا پرت میکنی و اعصابمونا خرد میکنیغمگین

 

جالبه خودت هم یه وقتایی میکی مامان من اعصابم خرده یا حوصله ندارم مث منبی حوصله

 

یا ابراز دلتنگی میکنی میگی دلم واست تنگ شدهمحبت

 

یه کاری که دوست دارم اینه که تا غذا بهت بدم یا یه چیزی ازم بگیری سریع

میگی دستت درد نکنه مامان و تشکر میکنی

 

مدام بهم میگی دوست دارم توام منا دوست داری

 

تا دعوات بکنم هی گریه میکنی و میگی ببخشید دوسم داری منم میمیرم

واستتت

 

خو دوست دارم ولی واس اینکه تکرار نکنی باید تنیه بشی.....

 

تموم فامیل را به اسم میشناسی یا بر عکس بپرسم بابای یگانه کیه یا بچه عمه

و عمو کین به اسم میگی دختر باهوووش منمحبت

 

کوچه و خیابونا را کامل میشناسی میدونی خونه کی کجاست مثلا میگی اینجا

خونه خاله محبوبه بود که عروسی کرد و رقصیدم

 

یا میگم میریم خونه مادر تو راه خاله را سوار میکنم میگی مامان مگه نمیریم خونه

مادر و من میگم بله میریم چرا میپرسی و تو جواب میدی پس داری میری خونه

خاله بتوولتعجب

 

اخه فدای هوشت بشم به قول بابایی ما همسن تو بودیم کی میدونستیم چی

به چیه....متفکر

 

راستی مامان مهمترین اتفاق زندگیت یکی این بود که در سن دو سال و سه

ماهگی از پوشک گرفتمت

 

خدا را شکر خیلی اذیت نکردی و الان چهار ماهه که خانوم من دیگه جیششا

میگه  فقط گاهی شبها رختخوابتا خیس میکنی که انشاله اونم تموم بشه

 

و دوم اینکه رفتیم اتلیه و چند تایی عکس گرفتیم یه کم اذیت کردی ولی خوب شد راضی بودم از عکسااات

 

حالا میزارم عکساتا دخملی من

 

 

 

 

عکسای شهر بازی محدثه جونم

 

 

 

 

ژستای مختلف عروسک من

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ملوسک من بعد کوتاهی موهاش

 

 

جیگر مامان و دوستاش

 

 

محدثه و هانیه توی قطار در راه مشهد

چه سفر خوبی بووود

 

 

محدثه بانو و دختر خالش یگانه

 

 

 عکسای سفر ناز گل مامان

 

 

 

مشهد مقدس با اقاجوووون مهربوووون 

 

 

عاشق اب بازی توی استخر توی باغ 

 

 

عزیز دل مامان تو کوچه در کنار دوستش

مث مامان همه جا واس خودت دوست جور میکنی

 

 

 

اینم شیرین کاریات با خودت عاشق چهل گیسی تو دست و پات کردی

 

 

 

اینم دو تا عشقای من

 

 

اینم هنر نمایی مامان که امسال رب درستیدم خیلی خوووب شدزیبا

 

 

خووووب تموم شد 

 

کلی عکس شدددد

 

خیلی وقت گرفت ولی می ارزید 

 

یادگاری شد واااس فرشتممممم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)