شیرخواره ی سبز پوش من...
سلاااااااااااااااااام محدثه جونمممممممممممم
شیر خواره ی سبز پوش من ایشالاا که همیشه تنت سالم باشه گلکمممممممممم
امروز واسه چکاب 9 ماهگیت رفتیم بهداشت اما متاسفانه دوباره وزنت تغییر خاصی نکرده بود
بعد از دو ماه 600 گرم اضافه کرده بودی و 7 کیلو شده بودی .
خیلی کمه اما ایشالا همیشه شاد باشی و بخندی .
بهم دستور دادند ببرمت پیش متخصص تغذیه...
اما به نظر من به خاطر سفالکسینی هست که هر شب میخوری فداتشم .
بگذریم..................
امسال با بودن و در آغوش گرفتن تو مراسم شیرخوارگان واسم بهترین بود . یه دل سیر گریه
کردم چون تو را داشتم و تازه بی بی رباب را درک میکردم آخ که چقدر سوزناکه که یه تیکه از
وجودتا پر پر کنند خدا لعنتشون کنه .
واسه مراسم رفتیم میدان امام . اول خواب بودی ولی وقتی قطره های اشک من میریخت
روی صورت نازت بیدار شدی و مدام میخواستی اشکاما پاک کنی واست تعجب آور بود که من
چیکار میکنم .
راستی مامان خودش واست این لباسا را در عرض ده دقیقه دوخت . آفرین به خودم
...خخخخخخخخخخخ
تاسوعا و عاشورا مثل هرسال رفتیم روضه و بعد هم خونه مامانجون
وای وقتی یاد اون روزا میفتادم داغون میشدم آخه پارسال روز عاشورا هم مثل روزای اول
زایمان حالم خراب بود و فقط زار میزدم و آرزوی مرگ میکردم اما بدترین اشتباهم این بود که
همون روزا نرفتم واسه درمون افسردگی که ...
بماند گل قشنگم امسال با تو شور و حال دیگه ای داشت . توام خانوم بودی و هستی و آروم
بودی البته بعضی وقتا من کم میارم و سرت داد میزنم حلال کن مامانا محدثه ی نازم ببخش از
خدا خواستم کمکم کنه آخه دو هفته ای هم میشه که قرصای افسردگی را کنار گذاشتم .
خدا را شکر خیلیییی بهترم و لی بازم...........
خدایا به امید فضل و کرم تو
راستی عزیزکم دعا کن مامان راضیت روز دوشنبه امتحان رانندگیشا قبول بشه که نه تو اذیت
بشی و بخوای پیش کس دیگه ای باشی نه من که بخوام دوباره استرس امتحان داشته
باشم .
ایشالا خدا کمک کنه راننده ی خوب و بی خطری بشم و بتونم خوب برونم .ایشالاااااااااااااا
فدای دخملک ماهم بشم که هر روز خواستنی تر میشی گلم . از بس پیش بقیه بودی تا توی
خونه یا هر جای دیگه پیشمی فقط میچسبی به منا از من جدا نمیشی حتی موقع ظرف
شستن میای به پاهای من می ایستی و نمیزاری کاراما بکنم .قربونت برم من که با این کارات
دلما بیشتر میلرزونی واسه در آغوش کشیدنت نازگلی من ....
یه خبر خوش اینکه ده روزی میشه که زاینده رود ما را زنده کردند و آب را توش باز کردن ما هم
به تلافی اون روز تا حالا که در حسرت آب بودیم چند باری رفتیم پای آب وای که چه صفایی
داره جای همه خالی ....
خدا جونم شکر به خاطر داشته و نداشتت
من بی تو هیچم ...
خودت همیشه هواما داشته باش
دوست دارم پروردگار بی همتایم....
حالا بریم سراغ عکسای جیگیلی مامان
محدثه گلی و پسر خاله هاش مهدی و امیر روز تاسوعا در حال تماشای کاروان
اینم چند تا عکس از کاروان
اینم دخملی مخمل من در کنار رودخانه . فدای این نگاه نازت بشم الهی که به تنهایی ایستادی عزیزممممم
اینجا هم در حال قدم زدن با خاله فاطی و عمو امیر
محدثه خانوم سوار بر اسب رویاهاش ....
الهی که فدای این مدل خوابیدنت بشم نازدونه ی مامانی
ای جون دلم که چشمات نازتر شده با این نگاهت . دختر چشم مشکی من ایشالا که همیشه خوش باشی چه من باشم چه نباشم ...
دوست دارم بیشتر از همیشه